-
خمپاره
شنبه 29 تیر 1392 07:05
خمپاره ای بی حیا کنار قلبم نشست با تخریب قسمتی از حریمت ته مانده های خاکستر غرورم را به باد داد من هم در همین حوالی قبری کنده ام برای مردی! که حیرت زده زنده بودنش را می نگرم و خوب میدانم "ما فقط لاف عاشقی زده ایم"
-
قهر
جمعه 21 تیر 1392 15:22
از پیش خاطرات تو با قهر میروم در من اثر نمیکند این زهر میروم با ایستگاه رفته مدارا نمیکنم بر روی شانه های پل از شهر میروم شهری که سمت مقصد بیراه میرود یوسف درون آن به دل چاه میرود وقتی پلنگ دل به تن هرزه میدهد از برکه نقش جاذبه ی ماه میرود ماهم، نه برکه ام، به گمانم که جاده ام زخم تبر چشیده ام و ایستاده ام اما نه رودم...
-
خوب نیست
پنجشنبه 30 خرداد 1392 21:02
دلدار من همیشه که آزار خوب نیست این جمله ی: خدای نگهدار ...خوب نیست آری شبیه مرد زلیخای قصه ام یوسف فروختن سر بازار خوب نیست مخمور صبر کوزه ی میخانه ها منم بازی سنگ با جگر یار خوب نیست گفتی که میروی و مرا دفن میکنی ... ... در خاطرات کهنه ات ... این کار خوب نیست بشکن سکوت را و صدایم بزن ببین فعل رضایت تو ... نه .......
-
مادربزرگ
چهارشنبه 29 خرداد 1392 22:36
بی بی من یک چادر گلدار دارد لبخند که ... بسیار تا بسیار دارد حوض حیاطش، شمعدانی های سبزش ... او خانه ای از زندگی سرشار دارد در بقچه اش کوه متل ها و مثل ها و ... در شکردان لبش اشعار دارد هر چیز را که من نمیبینم به دنیا از مهربانی و صفا .... انگار دارد مادربزرگم شهرزاد قصه گوهاست عشقی که بر سر چادری گلدار دارد
-
روزهای بی تو
پنجشنبه 16 خرداد 1392 03:32
1) از پنجره قطار میبینم که همه چیز میگذرد جنگل دشت آسمان و چشمانم از تعقیبشان باز میماند اما هر چه زمان میگذرد بیشتر در تو گیر میکنم گلت را با کدامین آب سرشته اند که اینقدر چسبناکی 2) روی نیمکت کنار قاصدکها نشسته ام شاید باد مرا هم با خود ببرد
-
حکاکی
سهشنبه 24 اردیبهشت 1392 20:33
از خاطره های رفته اش شاکی بود در حسرت آینده به تباکی بود غافل که خوشی همین قلم خوردن هاست بازنده در امتحان حکاکی بود
-
فصل اندوه
دوشنبه 23 اردیبهشت 1392 05:42
از این سیلابهای خشک و مکروه از این پس لرزه های فصل اندوه شدم بیخود تر از یک بید در باد تو هم بودی تکان میخوردی ای کوه
-
ری
یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 15:29
به آنها که احساس تکلیف کرده اند و این احساس هر چهار سال یکبار به آنها دست میدهد هرگز نمیرسد به شما از خراج ری بر سر نمی توان بگذارید تاج ری از گندمش که هیچ، جو اش را ... نمیخورید حتی ز میوه های درختان کاج ری اینجا نه کوفه است نه ما اهل رشوه ایم از سر برون کنید خیال حراج ری این ملک وقف روضه و تسبیح و زمزمه است اصلا...
-
که نیست ...
یکشنبه 1 اردیبهشت 1392 19:32
استاد انصاری نژاد عزیز شعر بسیار زیبایی با همین ردیف و وزن دارند که من بعد از نوشتن این خط خطی و مراجعه به سایت شاعران پارسی زبان و دیدن دو بیت از آن متوجه شدم که متاثر از آن غزل زیبا این نوشته پدید آمده و البته ربط موضوعی و مفهومی ندارد ولی لازم دیدم که عرض کنم... حمد میخوانم برای عشق در گوری که نیست ... جام را سر...
-
برای بابای قصه ام
یکشنبه 18 فروردین 1392 21:05
امروز دهمین سالگرد مرحوم پدرم بود در غربت سخته حداقل اگه امروز بهشت زهرا سلام الله علیها بودم کمی آروم میشدم اینو دیشب تو اوج تنهایی براش نوشتم اگر فاتحه ای نثارش کنید یفینا شاد خواهد شد ... روحی دمیده در تن بی جان قصه ام ... نقش همیشه اول مردان قصه ام زل می زنم به عکس تو در نیمه های شب یادش بخیر ... رستم دستان قصه...
-
نذر غریب مدینه
چهارشنبه 14 فروردین 1392 20:07
یه عاشقی بود میگفت شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام و امیر المومنین علیه السلام این روزهاست نوشته ضعیف خقیر مثل وجودم شرمنده بانوی دو عالم است به زهر ربط ندارد اگر جگر می سوخت درون طشت غروری کنار در می سوخت میان کوچه عصا بود شانه ی کرمی... که از جسارت شیطان رهگذر می سوخت شکسته سینه و بازوی کهکشانی که ... حسن ترین جهتش...
-
قرار
شنبه 26 اسفند 1391 14:18
ای وای ... قرار شد دل از هم بکنیم قید همه ی خاطره ها را بزنیم من سوی خودم روم تو هم سوی خودت غافل که من و تو روح در دو بدنیم
-
ﻫﻮﺱ
سهشنبه 15 اسفند 1391 08:59
ﻟﮑﻪ ی ﻧﻨﮕﯽ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﺎﻥ ﻗﻨﺎﺭﯾﻬﺎ ﺷﺪﯼ ﻧﻘﻄﻪ ی ﻋﻄﻔﯽ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ بی ﺑﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﺭﯾﻬﺎ ﺷﺪﯼ ﺟﻌﻞ ﮐﺮﺩﯼ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺛﺒﺖ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﺯمین ﺍﯼ ﻫﻮﺱ ﺁﺗﺶ ﺑﯿﺎﺭ ﺑﯿﻘﺮﺍﺭﯼ ﻫﺎ شدی
-
مات
جمعه 4 اسفند 1391 22:19
آرامش است، نقشه ی تشویش میکشد پس میزند به دست و به پا پیش میکشد بیمار مرهمیم که این درد سالها در دست اوست هر چه کم و بیش میکشد گویی در آبشار شلالش معلقم نقضی برای جا ذ به ی خویش میکشد میترسم ا ز سیاه و سپیدش که زخمی ام شطرنج زندگی به عیان نیش میکشد من را برای مات شدن آفریده اند وقتی رخ اش معادله کیش میکشد
-
بلایای طبیعی
چهارشنبه 18 بهمن 1391 23:08
از دماوندترین نقطه غم می آیند بغض ها چون که به اسم تو رسم می آیند متحیرتر از آنم که نفس تازه کنم پای از این مهلکه بیرون نکشم ... می آیند موج ها در ظلمات شب طولانی هجر سمت این ساحل طوفان زده کم می آیند یک طرف خشکی بیش از حد و یک سو سرما مردم قطب تو از خطه ی بم می آیند سیل را اشک من از زلزله ی چشم تو ساخت این بلایای...
-
مار درون آستین
چهارشنبه 4 بهمن 1391 02:47
این ساقه حالا تبر گشته، کفر مجسم، روح دینم بود این دسته ی خود را بریده، آه ... مار درون آستینم بود بر پایه های سست ایمانم با بغض خود سقفی بنا کردم گفتم نمی بخشم ... نه، میبخشم ... او توأمان شک و یقینم بود در ظاهرش خال لبی جانسوز، اما نه، جوشی چرکی و بدخیم حالا که سر وا کرده می بینم، این اشتباه راستینم بود عفریته پیر...
-
و نشد
دوشنبه 2 بهمن 1391 23:52
ما سنگ به روی سنگ چیدیم و نشد آینده ای از رنگ کشیدیم و نشد آرامش مان یاد خدا بود ولی ... با یاد که آهنگ شنیدیم و ... نشد؟
-
رو سفید؟
شنبه 23 دی 1391 03:56
به قول اون شاعر: ما فقط لاف عاشقی زده ایم ... صفر امسال هم گذشت و دست خالی تر از همیشه سال دیگم کی زنده کی مرده .؟! ولی خب حد اقل اینجا میخوام که کریم و تو رو در وایستی بزارم شاید شد اینکه میگم شاید از طرف خودمه یعنی ما رو هم در هم محسابه کنن. و باز به قول شاعر: اصلا بعید نیست خدا را چه دیده ای؟؟؟ به بزم سینه زدن ها...
-
ضریح ارباب
دوشنبه 18 دی 1391 19:22
چند وقتیه فکرم حقیقتا مشغول ضریح کهنه اربابه دلم بد جور براش میسوزه خدایییش سخته این جدایی یاد خداحافظی های دردناک خودمون با حرم افتادم. خداحافظ یار باوفای هشتاد سال حسین در کنار حرم رضوی اوقات خوبی داشته باشی. به قول یه عزیزی کاش ما رو هم بعد مرگمون تو موزه امام حسین نشون بدن بگن اینم نوکر بدی نبود. میدونم نوشته...
-
آیت الله مجتبی تهرانی (ره)
پنجشنبه 14 دی 1391 21:16
از میکده پیر میگساران هم رفت آن ابر کرم، امید باران هم رفت باید که عصا به دست شهرش بدهند چون قوت زانوان تهران هم رفت
-
دوست
جمعه 24 آذر 1391 20:27
آمد بدون آنکه کسی را خبر کند آمد به راه منزل مجنون خطر کند باید به شرط اول این قصه تن دهد شاید، در این گذار مرا رهگذر کند هرگز ندیده بودمش اینقدر بیقرار از سهم خود گذشت که با دوست سر کند دنبال صبح بود به بن بست شب رسید پیغمبرانه ماند که شق القمر کند آتش به جان بتکده انداخت خنده اش کاری که اشک در غم ما پرده در کند
-
بید مجنون
پنجشنبه 16 آذر 1391 04:06
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA شبیه بید مجنون باد را لیلای خود کردی هزاران برده ی آزاد را رسوای خود کردی به زخم تیشه ات، سوگند ای شیرین ترین پنهان هلا ای بیستون، فرهاد را پیدای خود کردی شدم تشریح در حلاجی دیدار مژگانت دو چشم کور مادر زاد را بینای خود کردی گمانم بود میسوزی میان هق هق و حق حق ولی با خنده ای...
-
غزه
پنجشنبه 9 آذر 1391 15:26
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA امروز دشت کرب و بلا شهر غزه است دشمن دوباره کودک زنهای هرزه است هیهات اگر به ذلتشان سر فرو بریم "والفجر" ما نمونه ی آیات غمزه است *** حساب سر سالمان خورد به لیالی عشر و خمس مالمان فجر شد در دستان انتفاضه تا رمی جمرات کنند شیاطین را که پناه میبریم از شرشان به خدا...
-
چشم ها
جمعه 5 آبان 1391 19:24
چشمها گاهی شبیه تیغ، بران میشوند گاه هم مانند نیزه، زیر قرآن میشوند از سکوت کامل فریادهای یک نگاه فوج فوج کافران در دم مسلمان میشوند میله های این قفس را دیده اند و در جنون خواستار حبس اجباری به زندان میشوند آتش پنهان زیر پلکها سوزان تر است رفت چون خاکسترت بر باد طوفان میشوند در کسوف دیده ها پایان روز روشن است چون به...
-
خواب
شنبه 29 مهر 1391 05:49
عشق من با خط مشکین تو امروزی نیست دیرگاهی است کزین جام هلالی مستم حافظ یار من خسرو خوبان و لبش شیرین است خبرش نیست که فرهاد وی این مسکین است سیف فرغانی خبرت هست که فرهاد تو ... این مسکین است؟ قبله ام روی تو و زلف سیاهت دین است؟ تیشه برداشته ام ریشه خود را بزنم جگرم سوخته ... دست تو چرا خونین است! کرده تعبیر زلیخا و به...
-
تقدیم به امام رضا علیه السلام
جمعه 7 مهر 1391 22:23
خواستم از زائران حرمشان در روز ولادت عقب نیفتم دیدم کاری جز سلام دادن و نوشتن این ناقابل از دستم بر نمی آید امید که بپذیرند. هفتمین قبله هشتمین رهبر تاج اقلیم طوس آقا جان دهمین ماه سومین حیدر آه، شمس الشموس آقا جان برده دل از"مقام ابراهیم" زمزم صحن انقلاب شما تشنگان در کنار "اسماعیل" متنعم ز آفتاب...
-
انشاء الله پاسخی به اهانت به امام عصر عج
سهشنبه 28 شهریور 1391 03:06
جویندگان نام، که خاری نصیبشان در جمع معصیت زده شیطان خطیبشان نان را به نرخ روز و قلم را به مزد کین ... غرق کثافت است و لجن پول جیبشان زوزه کشان دویده به دنبال استخوان با استعانت از پدر نانجیبشان چون شد اضافه بر درجاتی ز جنس جهل در این سقوط رو به درک ضلع شیبشان ... خفاش میشود به دمی شاه... بگذریم دلقک شده است مطرب و...
-
برای رسول مهربانی ها
شنبه 25 شهریور 1391 21:06
امشب درون من بلال از خشم میسوزد صدها دلیل و احتمال از خشم میسوزد تا کی جواب تهمت و سیلی ... زبانم لال سیمرغ ها را پر و بال از خشم میسوزد چشم توسل از دوکوهه غرق خون گشته اسطوره های اعتدال از خشم میسوزد خاکستر و آیات شیطانی و حالا فیلم این نقطه های اتصال از خشم میسوزد بوی عفونت از دهان چرک صهیون است چون خانه رو به زوال...
-
برای شهدای علمی
شنبه 25 شهریور 1391 00:20
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 سوگند به راه علم خوردیم، به مرگ عاشق شده ایم و سر سپردیم به مرگ هستید شما مسبب خیر اعداء ما را بکشید ما نمردیم به مرگ
-
زلزله
یکشنبه 22 مرداد 1391 15:01
عزرائیل پیمانه های پر شده را این بار در آذربایجان لرزاند و داغی داغش تمام کشورم را سوخت ترکهای این فنجان آواری شد که آوارگی ایران کوچکترین سهم آن است