ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
آرامش است، نقشه ی تشویش میکشد
پس میزند به دست و به پا پیش میکشد
بیمار مرهمیم که این درد سالها
در دست اوست هر چه کم و بیش میکشد
گویی در آبشار شلالش معلقم
نقضی برای جاذبه ی خویش میکشد
میترسم از سیاه و سپیدش که زخمی ام
شطرنج زندگی به عیان نیش میکشد
من را برای مات شدن آفریده اند
وقتی رخ اش معادله کیش میکشد
آرامش است...
در دلش آشوبی بی امان
آرامش است ...
بر لبش نجوای بی کران
آرامش است...
حالش خرابِ خراب است اینچنان....