قوت غالب

قوت غالب

مرا چون قوت غالب اشک باشد جای نان در سال...بگو فطریه ام را روضه خوان شخصا بپردازد
قوت غالب

قوت غالب

مرا چون قوت غالب اشک باشد جای نان در سال...بگو فطریه ام را روضه خوان شخصا بپردازد

به آقا بگویید حرف رفتن نزند


دعا، دعای گنه کار اگر اثر دارد
خدا ز حال دل مضطرم خبر دارد
تمام ذکر شب روزم این شده، ای کاش
که از پیاله ی ما هر چه خواست بر دارد
بریزد از سر رحمت به جام سید علی 
که شب نیاز عجیبی به این قمر دارد
شکست اگر که سبو خم می سلامت باد
قبیله زنده به آن است چون پدر دارد
گواه حرف دلم قطعه شهیدان است
هزار همچو منی جان به کف پسر دارد



  

نذر مادر

 

گلدان یاس خانه پر از عطر سیب بود

بر جان غنچه ها دم امن یجیب بود

هجده بهار طعم خزان را ندیده و

حالا پس از سه ماه .... زمستان عجیب بود

مادر اگر نبود و پدر صبر اگر نداشت

امروز نقش مأذنه ها هم صلیب بود

وقتی قسیم نار و جنان یاوری نداشت

وقتی که از سلام هم او بی نصیب بود

وقتی که زخم کوچه و در زخم ماندنی است

محراب کوفه مرهم درد طبیب بود

مادر غریب ، گل گلخانه اش غریب

آری حسن غریب و حسینش غریب بود

.......

آواره های روضه ی سلطان مشهدیم

وقتی که روضه، روضه ی "یابن الشبیب" بود:

 

"یابن الشبیب عمه ی ما را کتک زدند

آتش هزار بار به باغ فدک زدند"

روز عشق ما



روسیاهی است که میخواست مقیمت باشد

دانه ای باشد و او "زاغ کریمت" باشد

به پناه آمده شاید که کبوتر بشود

یا نه، قربانی آن ذبح عظیمت باشد

"کلنا حرُّک" یا عمه ی دلسوخته ها

کاش این سوخته پر، حر سلیمت باشد

کاش روزی بشود مثل پرستوی دمشق

که مسلمان شده ی چشم کلیمت باشد

روز عشق همه ی در به درانت بی بی

روز بی سر شدن پای حریمت باشد