زندگی تلخ است گاهی با تمام قند ها
اشک باید ریخت پشت بعضی از لبخند ها
در سرانجام تمام عشقها تنهایی است
من نخواندم قصه ای از وصل یا پیوندها
کاش فروردین بیاید تا زمستان گم شود
خسته ام از دوری ات از وحشت اسفند ها
عاقبت یک روز در تقویم مان خط میکشم
روی رفتن ها بروی حسرت بودند ها
دود خواهم کرد روی آتش چشمان تو
کوری چشم حسودان عودها اسپندها