ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
میدونم غزلیجات جای این شعرا نیست ولی بالاخره گفتمش دیگه
شب
سکوت
اضطراب
پلکهای نیمه خواب
آسمان و یک نگاه
در انتظار پاسخی ز سمت ماه
چه قاصدی است این ستاره پرکار
به وسعت سکوت شب راز دار
ولی
هنوز ماندهام چرا؟
نداد پاسخ مرا
جواب یک سلام واجب است!!
نیست؟
۱۳۸۶
نمیخواهم که منفی باف باشم
نمیخواهم که بیانصاف باشم
ولی از چرخ گردون دل فکارم
نخواه از من که اهل لاف باشم
شکسته بال خود پروازیام را
چگونه مرغ روی قاف باشم
زمانی را که صافیها خرابند
گلالود آبها، من صاف باشم؟!
من از جام هلالش* زهر نوشم
نمیخواهم که بیانصاف باشم
در این بیت از جناب حافظ که: عشق من با خط مشکین تو امروزی نیست/دیرگاهیست کزین جام هلالی مستم
این ماله 26/2/87 شاید از نظر فنی مثل بقیه لنگ بزنه
مرا اینگونه رسوا میشناسند
میان جمع و تنها میشناسند
قدح دست و سبو نوش و غزل خوان
مرا یک مست شیدا میشناسند
و یا بعضی به تمثیلی قدیمی
مرا مجنون به لیلا میشناسند
شلال موی تو چون شب سیاه است
مرا پابند شبها میشناسند
شدم جادو به افسون نگاهت
پری را با تو آسا* میشناسند
پسوند شباهت
هی وعده در سراب دادی، بس نیست؟
آمال مرا به آب دادی، بس نیست؟
تو شر مرسان به خیرت امیدی نیست
این قدر مرا عذاب دادی بس نیست؟
به ظاهر پوشم این جوشان درون را
کشم افسار بیداد جنون را
ولی بی تو مرا مرگ است هر دم
بخوان انا الیه الراجعون را
ای زادة مهر در ماه مهرگان
ای ماه ای رونق جمع ستارگان
در عمق آن نگاه تو صد موج خفته است
ای چشمهای تو همه دریای بیکران
گلهای باغچه همگی با تو اطلسی
بی تو تمام گلستان شود خزان
رحمی به حال علفهای هرزه کن
مسپار ریشهشان را به باغبان
زندهست عالمی به تماشای خندهات
محرومشان مکن تو با گرهای روی ابروان
باشد چراغ عمر تو پر نور و پر شرر
باشی چو شمس، زینت افلاک و آسمان
لطفا ببخش اگر که زبان من الکن است
این آخرین کلام که یاد تو جاودان