ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پایمردی که پای او جا ماند ...
روی مینهای گوجهای در جنگ
آخر هفته در صف اتوبوس
روی یک صندلی نازک و تنگ ...
با نفسهای تند و پی در پی
دست هایی که پر ز تاول بود
چرخ گِل دار را تکان میداد
فکر یک "راهِ" فکر یک "حل" بود
پلههای ضمخت ... روحش را
با تمام وجود میآزرد
مرد گلدان شمعدانی ها
داشت در خاک خویش می پژمرد
اهل ناله، گلایه، یا غر و لند
اهل جنجال، اهل شکوه نبود
خیبری ها همیشه اینطورند
سوختن ... بیصدا ، و ناله ، و دود
یادمان رفته این زمین زیر...
پای امثال ما اگر سفت است
یا که درب اطاق زن هامان
مطمئن و دو قفله و چفت است
من و تو راست راست میگردیم
بین این کوچهها به هر جائی
یا اگر گربه وطن نشده
مثل یک موش زشت و صحرایی
ساقه ایی روی خاک جا مانده
یا که صد لاله بی کفن شده است
یاسها ، بیوه ... عطرشان بر باد
رفته تا این وطن ... وطن شده است
کاش جای دورنگی و تزویر
ما همه ظاهراً مسلمان ها
فارغ از های و هوی میبردیم
سجده بر آستان گلدان ها ....
خیلی زیبا بود
کاش جای دورنگی و تزویر
ما همه ظاهراً مسلمان ها
فارغ از های و هوی میبردیم
سجده بر آستان گلدان ها ....
علیرضا جان سلام
خدا می داند و بس که دلم هروقت صدای شعر و غزل به گوشش می رسد بی اختیار سراغ تو را میگیرد.
کجایی؟ ای همکار روزهای صبح ساعت 8 لطفا کارت غفرانی و محمدی را بزنید...
کجایی؟ ای دوست دوران بی وتن
کجایی؟ ای یار ایام ویراستاری و دستی بر ایندیزاین
کجایی؟ برادر زمانه شعر و غزل
دلم به خدا هواتو کرده و جایی را ندارم که صدایت کنم.
خیلی آقایی داش علی منم دلم براتون تنگه میرسه وقت وصال برادر
کاش جای دورنگی و تزویر
ما همه ظاهراً مسلمان ها....