ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
اگر ز عشق غزل گفته ام اگر از کین ...
اگر به کفر سخن رانده ام اگر با دین ...
اگر به دیر مغان در پی شراب کهن ...
و یا به صومعه در گیر و دار مهر و جبین ...
اگر برای عبادت به هدیه دل بستم ...
بهشت، خانه زیبا، فرشته، حورالعین ...
اگر که دغدغه ام در بیان اصوات است ...
تکان نمیخورد ار نافم از والضالین ...
اگر که پشت علی خوانده ام نماز و سپس ...
معاویه ... و من و سفره ای بسی رنگین ...
اگر که دختر همسایه مرد از غم نان ...
و کوچه از سفر حج به ریسه شد آذین ...
اگر که خورده ام از سکه های طرح جدید ...
به قدر مکفی و لازم صد و چهل خورجین ...
اگر که بین دو راهی آدم و حیوان ...
گهی شبیه به آنم، گهی شبیه به این ...
...
نبوده دست خودم .... هجمه های آمریکاست
گهی ز روسیه آمد گهی ز کشور چین
سلام سید شجاع عزیز
شعر زیبا و پرمحتوایی بود .موفق باشی........
از بیرون اومدم اعصابم صفره، شعرت رو بعد با حوصله میخونم...
.
.
.
عضو سایت هستم. نمینویسم اونجا اما، فعلن میخوام شنونده باشم، نمیدونم خودم که حس میکنم فعلن به درد نمیخوره اراجیفم!!! مینوشتم که دق نکنم، حالا محدود شده به دفترچهی شخصیم...
.
.
.
خیلی از لطفت ممنون.
الان خوندم شعرت رو...
.
.
.
زبانش یکدست نیست... شدیدن با مفهومش مخالفم و بیت آخر که دیگه ته مخالفتمه...
میانههای شعر حرفای خوبی داره واسه گفتن...
.
.
.
به گمونم تو باید یه زبان دیگه واسه شعرات انتخاب کنی، اینطوری نمیشه...
فوق العاده بود
اگر که دختر همسایه مرد از غم نان ...
و کوچه از سفر حج به ریسه شد آذین ...
مخصوصا این بیت عالی بود
( دوست من مرا ببخش که گندم ها را در دریا ریختند و خواهرت از گرسنگی مرد
مرا ببخش دوست من که با هم در یک کشتی سواریم و هم را فراموش کرده ایم)
نقل قول از اون یکی علی رضا شجاع. بخشی از یه شعرشه که مضومنتی شبیه این شعر داره
سلام عزیزم باریکلا