قوت غالب

مرا چون قوت غالب اشک باشد جای نان در سال...بگو فطریه ام را روضه خوان شخصا بپردازد

قوت غالب

مرا چون قوت غالب اشک باشد جای نان در سال...بگو فطریه ام را روضه خوان شخصا بپردازد

امام موسی صدر

 

چشم آبی ترین امام
 

در مثل مناقشه نیست
 

اما از همان صدر اسلام تا به امروز
 

موسی که شدی
 

دیگر از آزادی خبری نیست
 

مخصوصا اگر از نسل علی باشی
 

فرقی هم نمیکند
 

طرف مقابلت هارون است
 

یا معمر ... که
 

هر چه باشند
 

مردگان بن بست تنهائیند
 

و ...
 

خدا خواسته آنقدر محبوس بمانی
 

تا سرنوشت دلهای آهوان جهان
 

باز از خراسان رقم بخورد ...

برای مادرم

 

خیلی سریع پیر شدی مهربان من

 

بر کوه عشق نقطه آتشفشان من

 

در زیر آفتاب غضبناک زندگی

 

بودی درخت تا که شوی سایبان من

 

حتی زبان فهم مرا با تو خوانده اند

 

آنها که دیده اند تو را همزبان من

 

چین وجود تو به چروک آبدیده شد

 

هر خط نشان رنج من ای پر نشان من

 

هرگز نبودم آنکه تو میخواستی ببخش

 

مثل همیشه، مادر بهتر ز جان من 

 

قبه

  

شود گر اجابت دعا زیر قبه  

 

شوم آن غلامی که شد پیر قبه

 

عزیزی ایران شهنشاهی مصر

 

فدای یکی غمزه از میر قبه

 

مرا چون رها کرد از بند دنیا

 

گرفتار گشتم به زنجیر قبه

 

چرا صید این دام پر اشتهایم

 

سر و جان من باشد و تیر قبه؟

 

چرا گیر مشک و علم، گیر تلم

 

چرا گیر شش گوشه، درگیر قبه؟

 

خدایا مرا باز گردان به این شهر  

 

که  خوابم شود باز تعبیر قبه

به همین سادگی

 

در همین پیچیدگی های زمان، گاهگاهی ساده بودن لازم است

 

منعطف، آری کمی پر پیچ و تاب، صاف مثل جاده بودن لازم است

 

مثل سرو پر خرامان راست باش، پر صلابت، پر تلاطم، پر غرور

 

پیش مرد روستایی همچو بید، ساکت و افتاده بودن لازم است

 

جام ها را یک به یک باید شکست، بر سر منبر نشینان دغل

 

جامه را باید درید و خورد می، گاهی اهل باده بودن لازم است

 

لشکر دنیا اگر کافر شده است، یا که بسته اب را بر اهل حق

 

مثل حر بن ریاحی در نبرد عاقل و آزاده بودن لازم است

 

سر مکش در کار بی هوشان دهر، دل مده بر ناکسان زندگی

 

از برای آن کس بیچارگان، یار من آماده بودن لازم است

 

رگ غیرت

 

رگهای غیرت وتنم درد میکند

 

ای مرگ من برس که تنم درد میکند

 

کاشانه همیشگی ام باز کن دهان

 

در گوشه کمد کفنم درد میکند

 

از این ذلیل تر تو مخواهم به روزگار

 

آوخ که شیوه سخنم درد میکند

 

از هر طرف هجوم کلاغان هیز و زشت

 

من ریشه های نارونم درد میکند

 

وقتی لباسها به تنم زار میزنند

 

شاید که جیب پیرهنم درد میکند

 

آنها به نام مادری ام حرص داشتند

 

تنب و خلیج هموطنم درد میکند

 

نگذار بگذرد و همه بشنوند گفت

  

مرداب پیرم و لجنم درد میکند 

 

نذر علی علیه اسلام

 هدیه به روح مرحوم پدرم

 

کعبه در ماه رجب شد قبله گاه عاشقان

 

شد طوافش واجب و گردید راه عاشقان

 

کرد اجلال نزول از عالم بالا امیر

 

باز شد دیوار خانه در نگاه عاشقان

 

روی دست آفتاب مهربانی خانه کرد

 

آیه آیه خواند پیش از وحی ماه عاشقان 

 

تکیه زد بر تخت جان و سلطه بر دلها نمود

 

رعیتش را کرد گلچین پادشاه عاشقان 

 

ما به دور حضرت ارباب میگردیم و بس 

 

هفت شهر عشق را در خواستگاه عاشقان 

 

از رجب تا ماه حق یک ماه و اندی بود و رفت  

 

 تا ابد با ناله همراه است آه عاشقان  

 

جانباز ۲


امروز اگر این آسمان آبیست از توست

رنگی‌ اگر بر این کمان باقیست از توست

ما خوب می‌دانیم که: ایران اگر از

لوث وجود دشمنان خالیست از توست