مرا چون قوت غالب اشک باشد جای نان در سال...بگو فطریه ام را روضه خوان شخصا بپردازد
مرا چون قوت غالب اشک باشد جای نان در سال...بگو فطریه ام را روضه خوان شخصا بپردازد
خمپاره ای بی حیا
کنار قلبم نشست
با تخریب قسمتی از حریمت
ته مانده های خاکستر غرورم را به باد داد
من هم
در همین حوالی قبری کنده ام
برای مردی! که
حیرت زده زنده بودنش را می نگرم
و خوب میدانم
"ما فقط لاف عاشقی زده ایم"
گاهی هیچکس نیست تا باهاش درد دل کنیم ....
دلت میخواد با یکی حرف بزنی .....
درد دل کنی اونوقت یه چیزی ته دلت بهت میگه :
با اونی که اون بالاست حرف بزن
ناخود آگاه رو میکنی سمت آسمون
میگی خدایا ................
آقا اجازه بغض گرفته گلویمان
آنقدر رد شدیم که رفت آبرویمان..